سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عکس های خفن

عکس های خفن با سری جدید همراه شما هستیم تا بتوانیم به شما حس خاصی و شادی را بدهیم .ببینید بچه ها اگه قرار برنامه بزاریم لطفاً سایت عکس کسایی رو بیارین که مطمئن هستند چون اینجوری اینستاگرام را اصلاً نمیشه نصب کرد شاهین: آره باید به رسول بگیم واقعاً اینجوری نمیشه آره چون من عکس جدید همه رو داشته باشیم و باید به هم اعتماد داشته باشیم خودتون خوب می دونید که من به هیچ کدومتون هیچ نظری غیر از دوستی ساده ندارم بهنام لبخندی زد : آره پس لطفاً یکجوری برخورد نکنید که معذب بشم شاهین : بابت برنامه ظهر بازم معذرت می خواهم نمیدونم چرا اینکار رو کردم در هر صورت دوست ندارم دیگه اینجور برنامه ها پیش بیاد چون می دونم الان فرهاد خبر داره دوست ندارم درباره ما فکر بد بکنه آرش : راست میگه سارا همه باید حد خودمون حفظ کنیم به ساعتم نگاه کردم و عکس ایرانی رو در گوشی دیدم ساعت 5 بود : خوب بچه ها من دیگه باید برم.

عکس ایرانی

 

شاهین من می برمت آرش به بهنام نگاهی کرد ولی هیچ مخالفتی نکرد نه شاهین به من گفت سایت عکس جدید میخوام بهت بگم خودم میرم شاهین : نه پاشو می برمت بلند شدم با بچه ها خداحافظی با شاهین به طرف ماشینش رفتیم . سوار شدم و آدرس اینستاگرام رو دادم و اون به سایت رفت و شروع کرد به دانلود عکس از اینستاگرام کند اما شاهین: سارا می خواهم باهات حرف بزنم فرمائید شاهین: هنوز به فرهاد فکر می کنی آره همیشه شاهین : سارا باید فراموشش کنی چرا باید فراموشش کنم شاهین: اون دیگه زن داره مطلق به یکی دیگست خوب مگه من می خواهم برم زندگیش و بهم بریزم شاهین: خودت خوب می دونی تا تو ازدواج نکنی اون بی خیال تو نمیشه ببین شاهین چرت نگو من به خاطر فرهاد نمیرم خودم و بدبخت کنم شاهین: مگه فرهاد برات مهم نیست چرا مهم خیلی بیشتر از اون که تو فکر کنی شاهین: پس به زندگیش فکر کن با عصبانیت : نمی خواهم با کسی ازدواج کنم که هیچ علاقه ای ندارم این خیانت به اون طرف پس دیگه توی کارهای من دخالت نکن فهمیدی شاهین : سارا اینستاگرام داری ؟ درست فکر کن شاهین نگه دار شاهین سارا چرا اینجوری می کنی ، من برای خودت میگم فرهاد دیگه نمیتونه تو رو دوست داشته باشه اگه این کار رو بکنه به زنش خیانت می کنه مگه من بهش میگم به من فکر کنه شاهین: خودت میدونی هنوز همه حواسش به تو دیگه نمی تونستم خودم و کنترل کنم : شاهین نگه دار همین حالا شاهین کنار خیابون نگه داشت از ماشینش پیاده شدم و در و محکم بستم رفتم هر چی شاهین صدام کرد دیگه محل ندادم فقط گریه می کردم گوشیم زنگ زد بهنام بود : چی کار داری؟

 

 

دانلود عکس از اینستاگرام

 

بهنام : کجایی ؟ یک قبرستونی از عکس HD هستم بهنام : کدوم قبرستون واستا تا من بیام ، الان کجایی؟ به اطرافم نگاه کردم : نمیدونم کجام از ماشین شاهین که پیاده شدم همین طور مستقیم اومدم بهنام : همون جا صبر کن تا من بیا نیم ساعت طول کشید تا بهنام و آرش اومدن پشت سرش اون شاهینم اومد بهنام تا من و دید سریع اومد پیشم بهنام: سارا چی شد دیگه نتونستم خودم و نگه دارم و توی بغل بهنام بلند بلند گریه کردم اونم من و بغل کرد بهنام : سارا جان عزیزم گریه نکن این شاهین غلط کرد حرف زد شاهین: چرا میگی غلط کردم بزار بفهمه بهنام باید درک کنه اون فرهاد بیچاره ام آروم میشه با عصبانیت : من نمی تونم به کس دیگه فکر کنم پس دهنت و ببند شاهین از حرفم شوکه شد و دیگه حرفی نزد بهنام : خیلی خوب بیا بریم خودم می برمت خونه.